اناجیل واعمال رسولان رسالات پولس رسول رساله عبرانیان رساله یعقوب رسالات پطرس رسول رسالات یوحنا رسول رساله یهودا کتاب مکاشفه
انجیل متی رومیان افسسسیان دوم تسالونیکیان عبرانیان یعقوب اول پطرس اول یوحنا یهودا مکاشفه
انجیل مرقس اول قرنتیان فیلیپیان اول تیموتاوس دوم پطرس دوم یوحنا
انجیل لوقا دوم قرنتیان کولسیان دوم تیموتاوس سوم یوحنا
انجیل یوحنا غلاطیان اول تسالونیکیان تیطس
اعمال رسولان فلیمون
فهرست کلام خدا: عهد جدید X   پنجره را ببندید




کتاب مقدس برای تمام فصول (۱۵)

بخش «کتاب مقدس برای تمام فصول» شامل بررسی ۵۲ فصل کلیدی کتاب مقدس است. با مطالعه یک فصل در هفته، شما در طول یک سال (۵۲ هفته) شناخت عمیق تری از حقایق و تعالیم اساسی کلام خدا حاصل می کنید و تصویری جامع از کل کتاب مقدس در ذهنتان شکل می گیرد. ( همه آیات از ترجمه فارسی هزاره نو و گاهی از ترجمه قدیم فارسی کتاب مقدس برگزیده شده اند.)
برای درک بهتر می توانید ابتدا فصل مورد بحث را در بخش انتهایی این صفحه بخوانید؛ سپس بررسی آن را در ابتدای همین صفحه دنبال کنید.

بررسی عبرانیان ۱۱

با عرض سلام خدمت همه دوستان، ادوارد سرکیسیان هستم و فصلی دیگر از مجموعه ۵۲ فصل کلیدی کتاب مقدس را بررسی خواهم کرد. فصل ۱۱ کتاب عبرانیان از عهد جدید را برای مطالعه برگزیده ام که پیام محوری آن «ایمان» است؛ گاهی عنوان «قهرمانان ایمان» نیز به آن اطلاق می شود زیرا ایمان افرادی که با وجود مشکلات، موانع و خطرات فراوان همچنان به خدا و کلام و وعده هایش وفادار ماندند و از خط پایان مسابقه ماراتن زندگی روحانی با پیروزی عبور کردند به زیبایی به تصویر کشیده شده است.
اگر با محتوای تارنما و کانال تلگرامی فیض و راستی اندک آشنایی داشته باشید احتمالا می دانید که در هر فرصتی که دست می دهد با وسواس تمام کوشیده ایم که حاکمیت مطلق خدا را در هر امری به خواننده یادآوری کنیم و نشان دهیم که خدای واقعی و قادر مطلق، خدایی است که پیش از بنیاد عالم سرعت و جهت حرکت تک تک ذرات بنیادی جهان هستی مطابق با تقدیر و اراده ازلی وی تعیین شده است به عبارتی دیگر همه رخدادهای جهان هستی نمایشی از تقدیر و مشیت ازلی خدا هستند که با گذشت زمان یکی یکی به منصه ظهور می رسند!
اگرچه این حقیقت بسیار رفیع و عالی است و همچون قله سر به فلک کشیده و پوشیده از ابرها از منظر بسیاری نیز پنهان است ولی برای داشتن تعادل و توازن در زندگی باید به جنبه بسیار مهم دیگر که همانا مسئولیت فردی در قبال گزینه های زندگی است نیز تاکید کنیم و در همین راستا در این بررسی به یکی از مهمترین نتایج آن یعنی «ایمان» اشاره کنیم. مهمترین تصمیم و انتخاب شما در زندگی این است که باید به خدای واقعی و کلام او ایمان بیاورید!
تصمیمی بزرگتر و انتخابی مهمتر از این وجود ندارد و تک تک انسان ها برای اتخاذ یا عدم اتخاذ چنین تصمیمی مسئول هستند.
زمانی که یک کتاب داستان یا رمان از نویسنده ای معروف همچون داستایوفسکی یا بالزاک را می خوانیم چنان در فضای داستان غوطه ور و مجذوب قهرمانان داستان میشویم که گویی زندگی قهرمانان داستان و رخدادهای آن کاملا واقعی هستند و به کل فراموش می کنیم که همه اینها ساخته و پرداخته ذهن نابغه بالزاک یا داستایوفسکی است. حال کتاب رمان «جهان هستی» را ملاحظه کنید که نویسنده آن خدای قادر و دانای مطلق است. فرقی که کتاب رمان خدا با رمان های دیگر دارد این است که همه رخداد های آن واقعی است! در این داستان هر کس مسئول عملکرد خویش است و در قبال آن باید به خدا جواب پس بدهد و خدا هر کردار، گفتار، تفکر و انگیزه ای را داوری خواهد کرد!
آیا می توان از نظر انسانی تقدیر ازلی خدا را با اراده انسان و مسئولیت فردی آشتی داد؟ جواب این سوال البته منفی است و هرگز نمی توان این دو را همزمان با هم درک کرد؛ ظاهرا وجود یکی دیگری را نفی می کند. چنین معضلی از آنجا ناشی می شود که ما مخلوقی بیش نیستیم و هرگز عظمت، جلال و برنامه ها و نقشه های خالق را کامل درک نخواهیم کرد به عبارتی دیگر یک کوزه سفالی هرگز از نقشه ها و حکمت کوزه گر سر در نمی آورد؛ وجود چنین معضل و پارادوکسی باعث نمی شود که انسان ها از مهمترین مسئولیتی که خدا برای آنان تعیین کرده است شانه خالی کنند و این مسئولیت همانا ایمان به خدا و کلامش است!
این دقیقا پیامی است که نویسنده عبرانیان در فصل ۱۱ آیه ۶ به مخاطبانش القا می کند:

6و بدون ایمان ممکن نیست بتوان خدا را خشنود ساخت، زیرا هر که به او نزدیک می‌شود، باید ایمان داشته باشد که او هست و جویندگان خود را پاداش می‌دهد. عبرانیان ۱۱: ۶

همچنین در فصل دهم نیز بر این موضوع تاکید شده است:

«۳۸ لکن عادل به ایمان زیست خواهد نمود…» عبرانیان ۱۰: ۳۸

نویسنده کتاب عبرانیان با تاکید بر این موضوع به مخاطبانش یادآوری می کند که مهمترین وظیفه آنان شناخت خدای واقعی و ایمان به اوست.
هدف و مقصد ایمان واقعی همان خدای واقعی است. وارثان حیات جاودانی فقط ایمانداران واقعی هستند یعنی کسانی که به «خدای واقعی» ایمان دارند؛ او را می شناسند و با او رابطه دارند!
مومنان بیشماری در جهان از هر دین و مذهب و مسلک هستند که خدای واقعی را نمی شناسند و با او رابطه ای ندارند. آنان هیچ عذری نیز در حضور تخت داوری خدا نخواهند داشت. حتی تصور چنین سناریویی برای چند ثانیه مو را بر تن آدم راست می کند. نویسنده کتاب عبرانیان به الهام از روح القدس این امر را به خوانندگانش تذکر می دهد:

۳۱آری، افتادن به دستهای خدای زنده چیزی هولناک است. عبرانیان ۱۰: ۳۱

اما خدای واقعی کیست؟ آیا می توان خدای واقعی را شناخت و به او ایمان آورد؟ خوشبختانه خدا راهی عالی برای انسان ها مهیا کرده است تا وی را بشناسیم و با او رابطه داشته باشیم. کل کتاب عبرانیان از همان آیه نخست در فصل اول تا انتهای کتاب به زیبایی و استدلالی تزلزل ناپذیر به این موضوع مهم می پردازد و دقیقا نشان می دهد که چگونه می توان خدای واقعی را شناخت و به او ایمان آورد:

1در گذشته، خدا بارها و از راههای گوناگون به واسطۀ پیامبران با پدران ما سخن گفت، 2امّا در این ایام آخر به واسطۀ پسر خود با ما سخن گفته است، پسری که او را وارث همه چیز مقرر داشت و به واسطۀ او جهان را آفرید. 3او فروغِ جلالِ خدا و مظهر کامل ذات اوست، و همه چیز را با کلام نیرومند خود نگاه می‌دارد. او پس از پاک کردن گناهان، به دست راست مقام کبریا در عرش برین بنشست. عبرانیان ۱: ۱-۳

کتاب عبرانیان در همان آغاز خدای واقعی را به مخاطبانش معرفی می کند خدایی که در مسیح عیسی خود را به ما آشکار کرده است؛ مکاشفه ای برتر از این وجود ندارد. مسیح فروغ جلال و مظهر کامل ذات خداست. بدون مسیح دسترسی به خدای پدر و خدای روح القدس میسر نیست.

6عیسی به او گفت: «من راه و راستی و حیات هستم؛ هیچ‌کس جز به واسطۀ من، نزد پدر نمی‌آید.انجیل یوحنا ۱۴: ۶

بدون مسیح شناخت خدای واقعی غیر ممکن است. خورشید را با نور و حرارتی که از آن می تابد می شناسیم و می بینیم و درک می کنیم؛ هیچ کس قادر به دیدن و درک یک سیاهچاله نیست.

12سپس عیسی دیگر بار با مردم سخن گفته، فرمود: «من نور جهانم. هر که از من پیروی کند، هرگز در تاریکی راه نخواهد پیمود، بلکه از نورِ زندگی برخوردار خواهد بود.» یوحنا ۸: ۱۲

سیاهچاله ها بسیار مجهول و مرموز هستند در حالی که خورشید درخشان مایه حیات و سرور همه انسان هاست؛ هزاران شعر و سرود و توصیف زیبا در مورد خورشید وجود دارد حتی کسی که از بینایی نیز محروم است حرارت مطبوع آن را احساس می کند. متاسفانه انسان ها ترجیح می دهند که خدایان سیاهچاله را بپرستند چونکه گناهانشان را برملا نمی کنند.

16«زیرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد. 17زیرا خدا پسر را به جهان نفرستاد تا جهانیان را محکوم کند، بلکه فرستاد تا به واسطۀ او نجات یابند. 18هر که به او ایمان دارد محکوم نمی‌شود، امّا هر که به او ایمان ندارد، هم‌اینک محکوم شده است، زیرا به نام پسر یگانۀ خدا ایمان نیاورده است. 19و محکومیت در این است که نور به جهان آمد، امّا مردمان تاریکی را بیش از نور دوست داشتند، چرا که اعمالشان بد است. 20زیرا هر آن که بدی را به جا می‌آورَد از نور نفرت دارد و نزد نور نمی‌آید، مبادا کارهایش آشکار شده، رسوا گردد. 21امّا آن که راستی را به عمل می‌آورَد نزد نور می‌آید تا آشکار شود که کارهایش به یاری خدا انجام شده است.» انجیل یوحنا ۳: ۱۶-۲۱

توجه کنید که مخاطبان اولیه کتاب عبرانیان همانطور که از نامش پیداست «عبرانیان» یا یهودیانی بودند که برخی از آنان ایمان راسخ به مسیح داشتند ولی برخی نیز هر چند به تعالیم مسیحیت علاقه مند بودند و اطلاعات جسته و گریخته ای داشتند ولی هنوز قلبا و در عمل به دین یهود متمسک بودند. از سویی دیگر جفا و آزار ایمانداران به مسیح از طرف رهبران مذهبی یهود که قدرت سیاسی و اجتماعی گسترده ای در قرن اول و در سرزمین یهودیه داشتند از یک سو و فشار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی از سویی دیگر بسیاری از علاقه مندان را از ایمان به مسیح دلسرد کرده بود. در واقع پیروی از مسیح برای آنان بسیار پرهزینه بود به طوری که برخی سر از زندان در می آوردند یا از کنیسه ها اخراج و منزوی و در نهایت از نظر اقتصادی ورشکسته می شدند و مجبور بودند شهر و کاشانه خود را ترک و به مناطق دور کوچ کنند حتی این موضوع برای مناطق یهودی نشین خارج از سرزمین فلسطین نیز صادق بود. این مسئله باعث شده بود که بسیاری از دوستداران از مسیحیت دلسرد شوند و مجددا به باورهای سابق روی آوردند:

14پس چون کاهن اعظمی والامقام داریم که از آسمانها درگذشته است، یعنی عیسی پسر خدا، بیایید اعتراف خود را استوار نگاه داریم. عبرانیان ۴: ۱۴

32آن روزهای پیشین را به یاد آورید، زمانی را که تازه منوّر شده بودید؛ در آن روزها، با تحمل رنج و زحمت، در مبارزه‌ای عظیم ایستادگی به خرج دادید. 33گاهی در برابر چشم همگان مورد اهانت و آزار قرار می‌گرفتید و گاهی دوش به دوش کسانی می‌ایستادید که با ایشان چنین رفتار می‌شد. 34با آنان که در زندان بودند، همدردی می‌کردید و تاراج اموال خود را با شادی می‌پذیرفتید، زیرا می‌دانستید از داراییهای بهتر که جاودانی است، برخوردارید. 35پس این آزادگی خود را ترک مگویید، زیرا پاداشی عظیم در پی خواهد داشت. 36چون لازم است پایداری کنید تا آنگاه که ارادۀ خدا را به انجام رساندید، وعده را بیابید.عبرانیان ۱۰: ۳۲-۳۶

از سویی دیگر برای یهودیان که هزاران سال غرق در شریعت و پایبند به صدها امر و نهی و رسم و سنن مذهبی بودند هضم تعالیم مسیح بسیار مشکل بود. برای یهودیان پذیرش این موضوع که با وجود داشتن شریعت، سخنان پیامبران و کتب مقدس، تعالیم معلمان مذهبی یهود و به یدک کشیدن عنوان قوم برگزیده خدا همچنان گمراه و در گناهان خود گرفتارند و از حیات جاودانی محروم، بسیار مشکل بود. حتی اکثر یهودیانی که به تعالیم مسیح علاقه نشان می دادند همچنان به اصول دین یهود پایبند بودند.
نویسنده کتاب عبرانیان با مهارت و استادی تمام و با استدلالی محکم به این گروه از یهودیان نشان می دهد که فقط و فقط یک راه برای دسترسی به خدای واقعی وجود دارد و آن ایمان به مسیح و کفاره اوست!
کتاب عبرانیان تاکید می ورزد که عهد عتیق، سخنان پیامبران، شریعت، سنن و مراسم مذهبی، قربانی ها، کهانت، معبد خدا و هرآنچه که برای یهودیان در طول هزاران سال مهم و حیاتی و مقدس بود فقط سایه ای از یک «اصل» بودند که همانا «مسیح و کفاره» اوست؛ با آمدن «اصل» دیگر پیروی از سایه ها معنی ندارد؛ «مسیح» شریعت زنده ، کلام زنده، کاهن اعظم زنده، قربانی زنده و معبد زنده خداست! جالب اینجاست که مراسم پرستش در کلیسای کاتولیک و ارتدوکس مملو از همان اصول باطل، نمادها و برگشت به سایه ها است!
تمام عهد عتیق اشاره به همان مسیح است. به همین دلیل مسیح می گوید:

17«گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات و نوشته‌های پیامبران را نسخ کنم؛ نیامده‌ام تا آنها را نسخ کنم، بلکه آمده‌ام تا تحققشان بخشم. انجیل متی ۵: ۱۷

کتاب عبرانیان به یهودیان گوشزد می کند که فقط و فقط با «ایمان» به مسیح می توانند وارث حیات جاودانی شوند و پیروی از اصول باطل دین یهود آنان را به مرگ ابدی سوق می دهد و برای به تصویر کشیدن این موضوع از قهرمانان عهد عتیق مانند هابیل، خنوخ، نوح، ابراهیم،یعقوب، موسی و … که هر یهودی از همان اوان کودکی در کنیسه ها بارها و بارها داستان زندگی آنان را از زبان معلمان مذهبی شنیده بودند مثال می آورد و ثابت می کند که این افراد نیز با ایمانشان به خدای واقعی و کلام و وعده های او نجات یافتند و وارث حیات ابدی شدند.
ایمان واقعی، انسان را به عدالت خدا سوق می دهد و وارث آن می گرداند!

21 لکن الحال بدون شریعت، عدالت خدا ظاهر شده است، چنانکه تورات و انبیا بر آن شهادت می‌دهند؛
22 یعنی عدالت خدا که به‌وسیلهٔ ایمان به عیسی مسیح است، به همه و کلّ آنانی که ایمان آورند. زیرا که هیچ تفاوتی نیست،
23 زیرا همه گناه کرده‌اند و از جلال خدا قاصر می‌باشند، 24 و به فیض او مجّاناً عادل شمرده می‌شوند به وساطت آن فدیه ای که در عیسی مسیح است. رومیان ۳: ۲۱-۲۴

مسیح در موعظه سر کوه می گوید:

6 خوشابحال گرسنگان و تشنگان عدالت، زیرا ایشان سیر خواهند شد.انجیل متی ۵: ۶

عدالتی که مسیح در آیه بالا به آن اشاره می کند عدالت شخصی که ناشی از پیروی از ارزش های اخلاقی خدا یا اعمال شریعت و نیکویی و تقوای فردی باشد نیست بلکه عدالت کامل و بی نقص خداست که در زندگی عیسی مسیح آشکار شده است. زمانی به این عدالت آراسته خواهیم شد که به مسیح و کفاره ای که وی برای گناهان فراهم کرده است ایمان آوریم. عدالت یعنی راست بودن مطابق با معیاری که این معیار خود خداست. بر این اساس هیچ احدی از نسل آدم و حوا کامل و بی نقص نیست و با عدالت شخصی هرگز وارد حضور خدا نمی شود و محکوم به جدایی ابدی از خدای قدوس و عادل مطلق است. حتی کسی که عدالتش از همه انسان های تمام دوران ها نیز بیشتر باشد باز از عدالت خدا قاصر و محکوم به مرگ ابدی است. اگر کسی بر قله اورست ایستاده باشد از همه انسان ها در ارتفاع بالاتری است ولی در مقایسه با ستاره ای که در فاصله ۲۰ میلیون سال نوری از زمین قرار دارد فاصله همه با آن ستاره یکی است و هیچ ارجحیتی بین آنان وجود ندارد.

حال اجازه دهید به اولین قهرمان ایمان در عبرانیان فصل ۱۱ بپردازیم:

4به ایمان بود که هابیل قربانی‌ای نیکوتر از قربانی قائن به خدا تقدیم کرد، و به سبب همین ایمان دربارۀ او شهادت داده شد که پارساست، زیرا خدا دربارۀ هدایای او به نیکویی شهادت داد. به همین سبب، هرچند چشم از جهان فرو بسته، هنوز سخن می‌گوید. عبرانیان ۱۱: ۴

اگر مایلید داستان فوق را به طور کامل مطالعه کنید به بخش کتاب مقدس برای تمام فصول هفته پنجم در تارنمای فیض و راستی رجوع کنید؛ در آنجا با جزئیات و به تفصیل آن را بررسی کرده ایم.
ایمان هابیل به خدای واقعی و کلامش باعث شد تا وی قربانی نیکوتر(قربانی حیوانی از گله خویش) که نشانه کفاره مسیح بود را نزد خدا تقدیم کند و ردای عدالت و پارسایی مسیح را بر تن کند. هابیل دقیقا می دانست که وی یک گناهکار است و بدون قربانی هرگز نمی تواند با خدای واقعی رابطه برقرار کند زیرا پاداش گناه مرگ است. در واقع این موضوع را از پدر و مادر خود یعنی آدم و حوا نیز شنیده بود که چگونه خدا با قربانی حیوانی در باغ عدن و تهیه لباسی از پوست آن حیوان عریانی آنان را که انعکاسی از گناهشان بود پوشانده بود. معنی کلمه «کفاره» همان پوشاندن است!
هابیل از وعده آمدن نجات دهنده که می بایست از نسل زن به این دنیا بیاید و کار شیطان را باطل کند نیز بدون شک آگاه بود (کتاب پیدایش ۳: ۱۴و۱۵) و ایمان داشت که روزی آن وعده خدا تحقق خواهد یافت و برای همین امیدوار بود!
توجه کنید که قائن برادر هابیل نیز از بهترین های محصول زمین و دسترنج خود نزد خدا قربانی تقدیم کرد! ولی خدا هدیه قائن را رد کرد. راستی چرا؟
دسترنج قائن (محصول زمین) همان اعمال خوب و نیکویی و عدالت فردی انسان ها است که با تلاش انسانی و پیروی از شریعت و انجام مناسک و مراسم مذهبی سعی می کنند انسان خوبی باشند و خدا را به خیال واهی خشنود سازند! هیچ فرقی نمی کند که آن شریعت، شریعت موسی باشد یا هر شریعت دیگری، هر تلاش انسانی برای خشنودی خدا بدون مسیح و کفاره اش باطل، مردود و محکوم است زیرا هیچ کدام قادر نیست گناهان را بپوشاند بلکه برعکس یک حس پوشالی و اطمینان پوچی به این افراد می بخشد و آنها را بیشتر در تاریکی غوطه ور می سازد مانند فردی که در باتلاقی گرفتار شده است و با هر حرکت و تکانی بیش از پیش در آن فرو می رود. به همین دلیل فریسیان و رهبران مذهبی یهود هم عصر مسیح بیشتر از مردم عادی و حتی کافران در باتلاق گناه و جهالت گیر و گرفتار بودند.
هابیل به دلیل ایمان واقعی اش جان خود را از دست داد و توسط قائن برادر شریرش کشته شد ولی تا به امروز سخن می گوید حتی همین لحظه که این سطور را می خوانید شما را به ایمان به مسیح و کفاره او دعوت می کند؛ وی به خوبی واقف است که این تنها راه نجات و کسب حیات ابدی است زیرا با تمام وجود آن را تجربه کرده است!

دومین قهرمان ایمان در کتاب عبرانیان خَنوخْ است:

5به ایمان بود که خَنوخ از این جهان منتقل شد تا طعم مرگ را نچشد و دیگر یافت نشد، چون خدا او را برگرفت. زیرا پیش از برگرفته شدن، دربارۀ او شهادت داده شد که خدا را خشنود ساخته است. 6و بدون ایمان ممکن نیست بتوان خدا را خشنود ساخت، زیرا هر که به او نزدیک می‌شود، باید ایمان داشته باشد که او هست و جویندگان خود را پاداش می‌دهد. عبرانیان ۱۱: ۵و۶

هر چند اطلاعات ما از خنوخ و زندگی او در کتاب مقدس بسیار اندک است ولی با همان اطلاعات جزئی نیز می توان به ایمان، وفاداری و محبت خنوخ نسبت به خداوند پی برد. اجازه دهید برای شناخت بهتر خنوخ آیاتی از کتاب پیدایش فصل ۴ و ۵ را مرور کنیم:

25و آدم دیگر بار زن خود را بشناخت و او پسری بزاد و او را شِیث نامید و گفت: «خدا به جای هابیل که قائن او را کشت، نسلی دیگر برای من برقرار داشت.» 26برای شِیث نیز پسری زاده شد و او را اِنوش نامید. در آن زمان، مردم به خواندن نام خداوند آغاز کردند. پیدایش ۴: ۲۵و ۲۶

9اِنوش نود ساله بود که قینان را آورد. 10اِنوش پس از آوردن قینان، هشتصد و پانزده سال زندگی کرد و پسران و دختران دیگر آورد. 11پس روزهای زندگی اِنوش به تمامی، نهصد و پنج سال بود؛ و او مرد…
18یارِد صد و شصت و دو ساله بود که خَنوخ را آورد. 19یارِد پس از آوردن خَنوخ هشتصد سال زندگی کرد و پسران و دختران دیگر آورد. 20پس روزهای زندگی یارِد به تمامی، نهصد و شصت و دو سال بود؛ و او مرد.
21خَنوخ شصت و پنج ساله بود که مَتوشالَح را آورد. 22خَنوخ پس از آوردن مَتوشالَح، سیصد سال با خدا راه می‌رفت و پسران و دختران دیگر آورد. 23پس روزهای زندگی خَنوخ به تمامی، سیصد و شصت و پنج سال بود. 24خَنوخ با خدا راه می‌رفت، و دیگر یافت نشد؛ زیرا خدا او را برگرفت.
25مَتوشالَح صد و هشتاد و هفت ساله بود که لَمِک را آورد. 26مَتوشالَح پس از آوردن لَمِک، هفتصد و هشتاد و دو سال زندگی کرد و پسران و دختران دیگر آورد. 27پس روزهای زندگی مَتوشالَح به تمامی، نهصد و شصت و نه سال بود؛ و او مرد.
28لَمِک صد و هشتاد و دو ساله بود که پسری آورد، 29و او را نوح نامید و گفت: «این پسرْ ما را از کار و محنت دستهایمان به سبب زمینی که خداوند لعنت کرد، آسودگی خواهد بخشید.» 30لَمِک پس از آوردن نوح، پانصد و نود و پنج سال زندگی کرد و پسران و دختران دیگر آورد. 31پس روزهای زندگی لَمِک به تمامی، هفتصد و هفتاد و هفت سال بود؛ و او مرد.
32نوح پانصد ساله بود که سام و حام و یافِث را آورد. پیدایش ۵: ۹-۳۲

توجه کنید که پس از قتل هابیل، نسلی خداترس و پارسا مانند هابیل از شیث و پسرش انوش تداوم یافت تا اینکه خنوخ متولد شد.
همانطور که در آیه ۲۱ آمده است مَتوشالَح برای خَنوخ هنگامی که ۶۵ ساله بود متولد شد. متوشالح در عبری و بر اساس متن پیدایش ۵ و ۶ به معنای « تا زمان آمدن داوری خواهد زیست» است و این دقیقا چیزی بود که تحقق یافت یعنی متوشالح تا حول و حوش آمدن طوفان نوح بر زمین می زیست؛ وی با ۹۶۹ سال سن بیشترین طول عمر را در نسب نامه های کتاب مقدس به خود اختصاص داده است. انتخاب نام متوشالح نشان می دهد که خنوخ از وقایع پیش رو و داوری خدا (طوفان نوح) که زمین را فرا میگرفت تا حدی آگاه بود و می دانست که نسل انسانی به دلیل گناه و طغیان بر علیه خدا در شرف نابودی است. خنوخ نسل هفتم از آدم بود و بدون شک از مراسم قربانی و وقایع باغ عدن نیز مطلع بود. در آن عصر برای ایمانداران واقعی از نسل انوش، قربانی حیوانی که نمادی از کفاره گناهان بود مرکز خداپرستی و داشتن رابطه با خدای واقعی را تشکیل می داد. آنها دقیقا به این مسئله واقف بودند که برای داشتن رابطه با خدا نیاز به کفاره گناهان است. برای مثال ایوب که به عقیده بسیاری از متخصصان کتاب مقدس یکی دیگر از ایمانداران واقعی هم عصر ابراهیم بود که داستان زندگی آنان مرتبط با وقایع بعد از طوفان نوح است نیز به این امر آگاهی داشت. در همان ابتدای کتاب ایوب می خوانیم:

4پسرانش هر یک به نوبۀ خود ضیافتی در خانۀ خویش می‌دادند و فرستاده، سه خواهر خود را دعوت می‌کردند تا با ایشان بخورند و بیاشامند. 5و چون دورۀ روزهای میهمانی ایشان به پایان می‌رسید، ایوب از پی ایشان فرستاده، تقدیسشان می‌کرد، و صبح زود برخاسته، به شمار همۀ آنان قربانی تمام‌سوز تقدیم می‌نمود. زیرا ایوب می‌گفت: «شاید فرزندانم گناه ورزیده و در دل خود به خدا لعن کرده باشند.» ایوب همواره چنین می‌کرد. کتاب ایوب ۱: ۴و۵

اگر ایوب که هم عصر ابراهیم بود می دانست که بدون قربانی و کفاره گناهان داشتن رابطه با خدا و خشنود کردن وی میسر نیست چقدر بیشتر خنوخ که حدود ۱۳۰۰ سال قبل از وی می زیست به این امر واقف بود!
به همین دلیل کلام خدا در مورد خنوخ شهادت می دهد که وی با خدا راه می رفت:

۲۲خَنوخ پس از آوردن مَتوشالَح، سیصد سال با خدا راه می‌رفت و پسران و دختران دیگر آورد. 23پس روزهای زندگی خَنوخ به تمامی، سیصد و شصت و پنج سال بود. 24خَنوخ با خدا راه می‌رفت، و دیگر یافت نشد؛ زیرا خدا او را برگرفت. پیدایش ۵: ۲۲-۲۴

اصطلاح «راه رفتن با خدا» اشاره به داشتن رابطه ای صمیمی با خداست که از شناخت عمیق خدا ناشی می شود. خنوخ عاشق خدا بود و خدا عاشق خنوخ! نتیجه چنین عشقی این است که شما در اقیانوس حیات و خوشبختی ابدی خدا غرق می شوید. خدا خنوخ را برگرفت و مستقیما به آسمان رفت و نایاب شد!
شما زمانی می توانید با خدا راه بروید که مانع بزرگی به نام «گناه» که بین شما و خدا فاصله ای بی نهایت ایجاد کرده است برداشته شود. هیچ چیزی در این جهان قادر به برداشتن این مانع نیست. فقط کفاره مسیح قادر است این مانع عظیم را برطرف سازد. به همین دلیل انجیل عیسی مسیح برترین و بهترین پیغام خدا به انسان هاست.
خنوخ سیصد سال با خدا راه می رفت! زندگی خنوخ مملو از عطر خدا بود و آن هم در عصری که اکثر انسان ها در شرارت و گناه غوطه ور بودند و بوی تعفن شرارت همه جا را فرا گرفته بود. به تدریج اوضاع چنان بد شد که حدود ۶۰۰ سال بعد از نایاب شدن خنوخ، خدا با طوفان عظیمی سراسر دنیا را غرق در آب کرد و همه انسان ها را بجز هشت نفر نابود کرد.

5و خداوند دید که شرارت انسان بر زمین بسیار است، و هر نیتِ اندیشه‌های دل او پیوسته برای بدی است و بس؛ پیدایش ۶: ۵

با وجود اوضاع آشفته و شریر آن عصر، خنوخ با شجاعت و دلیری تمام به دلیل ایمانش با خدا راه می رفت. ایمان پیروزمندانه خنوخ او را تا پایان مسیر مسابقه ماراتن زندگی مشایعت کرد. ایمان خنوخ بر خدای واقعی و کفاره مسیح بنا شده بود. راستی ایمان شما بر چه بنیادی نهاده شده است؟
در رساله یهودا در عهد جدید کتاب مقدس در مورد خنوخ آمده است:

14خَنوخ، که هفتم پس از آدم بود، … می‌گوید: «هان، خداوند با هزاران هزار فرشتۀ مقدّس خود می‌آید 15تا بر همگان داوری کند..» یهودا ۱: ۱۴و۱۵

آیات فوق نشان می دهد که خنوخ دقیقا میدانست که در آینده ای دور خداوند برای برقراری پادشاهی خود به زمین باز خواهد گشت. خنوخ حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در مورد بازگشت ثانویه مسیح و استقرار ملکوت هزار ساله اش پیشگویی کرده است!

حال اجازه دهید فصل ۱۱ عبرانیان را از آیه ۷ دنبال کنیم:

7به ایمان بود که نوح هنگامی که از جانب خدا دربارۀ اموری که تا آن زمان دیده نشده بود هشدار یافت، آن را با خداترسی به‌جدّ گرفت و برای نجات خانوادۀ خویش کشتی ساخت. او به ایمانِ خود دنیا را محکوم کرد و وارث آن پارسایی شد که بر ایمان استوار است. عبرانیان ۱۱: ۷

یکی از فصل های کلیدی که در آینده به تفصیل آن را بررسی خواهم کرد فصل ششم ( همچنین بخش هایی از فصل هفتم تا دهم) کتاب پیدایش است که در مورد نوح و طوفان نوح است. بنابراین در اینجا مختصرا به مواردی اشاره خواهم کرد. مانند ایمانداران واقعی تمام دوران ها، ایمان نوح بر خدای واقعی و کفاره مسیح استوار شده بود.

13در ششصد و یکمین سال از زندگی نوح، در روز نخست از ماه نخست، آب از روی زمین خشک شد. آنگاه نوح سرپوش کشتی را برگرفت و دید که اینک سطح زمین خشک شده است. 14در روز بیست و هفتم از ماه دوّم، زمین خشک شده بود. …20آنگاه نوح مذبحی برای خداوند بنا کرد و از همۀ چارپایان طاهر و از همۀ پرندگان طاهر گرفته، قربانیهای تمام‌سوز بر مذبح تقدیم کرد. پیدایش ۸: ۱۳و۱۴و۲۰

مذبح و قربانی در عهد عتیق (چه قبل از شریعت موسی و چه بعد از آن) نشانه صلیب و مرگ مسیح و کفاره گناه است. نوح بهتر از هر کس دیگر در سراسر دنیا می دانست که پاداش گناه مرگ و نابودی است و تنها راه نجات، ایمان به خدا و مسیح خداوند است. توجه کنید این اولین باری نبود که نوح برای پرستش خدا قربانی تقدیم می کرد. قبل از مسیح، قربانی اساس و زیربنای پرستش و رابطه با خدا بود. نوح بهتر از هر کس دیگر نیز می دانست که هم خودش و هم اعضای خانواده اش گناهکارند و صرفا بخاطر فیض عظیم الهی است که آنها از داوری عظیم طوفان نجات یافته اند!
قربانی نمادی از این واقعیت است که کسی دیگر که بی گناه و معصوم است بجای شما می میرد و شما از مرگ و هلاکت نجات می یابید! به همین دلیل در انتهای آیه ۷ می گوید نوح وارث آن پارسایی و عدالتی شد که بر ایمان استوار است. عدالتی که باعث نجات نوح شد متعلق به خود نوح نبود بلکه وی وارث آن شد(آن عدالت متعلق به کس دیگری بود یعنی خدا)!
در سرگذشت طوفان نوح، کشتی بزرگ نیز نمادی از مسیح بود که آنان با قرار گرفتن در آن از خطر طوفان و مرگ نجات یافتند. هر کس سوار کشتی شد نجات یافت. فقط هشت نفر به همراه برخی حیوانات سوار کشتی شدند بقیه که در کشتی نبودند در داوری عظیم الهی نابود شدند. ایمان نوح باعث شد که وی ۱۲۰ سال عمر خود را صرف ساخت کشتی سازد. ۱۲۰ سال فرصتی بود که خدا به انسان های آن عصر داده بود تا از شرارت خود توبه کنند؛ از بین میلیون ها انسان فقط هشت نفر سوار کشتی شدند!

13«از درِ تنگ داخل شوید، زیرا فراخ است آن در و عریض است آن راه که به هلاکت منتهی می‌شود و داخل‌شوندگانِ به آن بسیارند. 14امّا تنگ است آن در و سخت است آن راه که به حیات منتهی می‌شود، و یابندگان آن کم‌اند. انجیل متی ۷: ۱۳

بعد از اینکه نوح و خانواده اش و حیوانات سوار کشتی شدند و طوفان آغاز شد خداوند در کشتی را بست و دیگر امکان اینکه کسی از بیرون وارد کشتی شود یا برعکس کسی از آن خارج شود وجود نداشت!
در اینکه با گذشت هر ثانیه به روز داوری هولناک خداوند نزدیکتر می شویم تردیدی نیست اما سوال اساسی این است که آیا شما با ایمان به خدای واقعی سوار کشتی نجات مسیح خداوند شده اید؟ یا اینکه مانند قائن امیدوارید از محصولی که دسترنج زندگی تان است (نیکویی و تقوای فردی) به خدای ازلی و ابدی و قدوس و عادل مطلق تقدیم کنید و وی آن را از دست شما بپذیرد؟!
نویسنده عبرانیان در ادامه می افزاید:

8به ایمان بود که ابراهیم هنگامی که فرا خوانده شد، اطاعت کرد و حاضر شد به جایی رود که بعدها به میراث می‌یافت؛ و هرچند نمی‌دانست کجا می‌رود، روانه شد. 9به ایمان بود که در سرزمین موعود، همچون بیگانه‌ای در دیار غریب خانه به دوش گردید و همانند اسحاق و یعقوب که با او وارث همان وعده بودند، در خیمه‌ها ساکن شد. 10زیرا چشم‌انتظار شهری بود با بنیاد، که معمار و سازنده‌اش خداست.
11به ایمان بود که ابراهیم توانایی یافت نسلی داشته باشد، با اینکه سارا نازا و خود او نیز سالخورده بود؛ چرا که وعده‌دهنده را امین شمرد. 12این‌گونه، از یک تن، آن هم از کسی که تقریباً مرده بود، نسلی کثیر همچون ستارگان آسمان، و بی‌شمار مانند شنهای کنارۀ دریا، پدید آمد.
13اینان همه در ایمان درگذشتند، در حالی که وعده‌ها را هنوز نیافته بودند، بلکه فقط آنها را از دور دیده و خوشامد گفته بودند. ایشان تصدیق کردند که بر زمین، بیگانه و غریبند. 14آنان که چنین سخن می‌گویند، آشکارا نشان می‌دهند که در جستجوی وطنی هستند. 15اگر به سرزمینی می‌اندیشیدند که ترکش کرده بودند، فرصت بازگشت می‌داشتند. 16امّا مشتاق سرزمینی نیکوتر بودند، مشتاق وطنی آسمانی. از همین رو، خدا عار ندارد خدای ایشان خوانده شود، زیرا شهری برایشان مهیا کرده است. 17به ایمان بود که ابراهیم هنگامی که آزموده شد، اسحاق را به عنوان قربانی تقدیم کرد؛ و او که وعده‌ها را پذیرفته بود حاضر شد پسر یگانۀ خود را قربانی کند، 18همان را که درباره‌اش گفته شده بود: «نسل تو از اسحاق خوانده خواهد شد.» 19ابراهیم چنین اندیشید که خدا قادر است حتی مردگان را زنده کند، و می‌توان گفت که به نوعی اسحاق را از مرگ بازیافت. عبرانیان ۱۱: ۸-۱۹

بدون شک ابراهیم یکی دیگر از قهرمان ایمان در کتاب مقدس است؛ قوم یهود خود را فرزندان ابراهیم، اسحق و یعقوب می دانستند و از این موضوع احساس غرور می کردند!
اجازه دهید قبل از پرداختن به آیات فوق به مهمترین آیاتی که در رابطه با ابراهیم در کتاب پیدایش قید شده است مختصرا اشاره ای کنم:

۱بعد از این‌ وقایع‌، كلام‌ خداوند در رؤیا، به‌ ابرام‌ رسیده‌، گفت‌: «ای‌ ابرام‌ مترس‌، من‌ سپر تو هستم‌، و اجر بسیار عظیم‌ تو. »…5و اَبرام را بیرون برده، گفت: «به سوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار، اگر بتوانی آنها را بشماری!» آنگاه به اَبرام فرمود: «نسل تو نیز چنین خواهد بود.» ۶و به‌ خداوند ایمان‌ آورد، و او، این‌ را برای‌ وی‌ عدالت‌ محسوب‌ كرد. پیدایش ۱۵: ۱و۶

پیدایش ۱۵: ۶ در واقع یکی از مهمترین تعالیم اساسی مسیحیت است که بعدها پولس رسول آن را در رسالاتش به تفصیل تشریح می کند یعنی تعلیم «عادل شمردگی از طریق ایمان» یا «Justification by faith»! این همان تعلیمی است که در بحث قبلی به آن اشاره کردیم که ایمان به خدای واقعی و کلام او ما را به عدالت سوق می دهد و آن هم عدالت خدا!
در واقع به دلیل ایمانش، خدا ابراهیم را عادل می شمارد بدین معنی که ردای عدالت کامل و مطلق خدا، ابراهیم را می پوشاند. این هسته مرکزی پیام مسیح و کفاره اوست. این دقیقا پیامی است که نویسنده عبرانیان در کل کتاب به مخاطبان یهودی اش منتقل می کند.
با ایمان، ابراهیم چون از سوی خدا فرا خوانده شد شهر و کاشانه خود را ترک کرد و راهی سرزمینی غریب و دور دست شد. این موضوع نمادی است از زندگی هر ایماندار واقعی به مسیح ، در واقع لحظه ای که خدا شما را فرا می خواند شما باید آماده باشید از زندگی کنونی تان وداع کنید و مشتاق وطن سماوی باشید. در این مسیر احتمالا باید قید بسیاری از چیزهایی که برایتان عزیز و ارزشمند هستند را بزنید زیرا در پی چیزی هستید که بی نهایت گرانبها است یعنی حیات و خوشبختی ابدی! این همان مروارید نفیس و منحصر به فردی است که تاجر مروارید مَثَل مسیح در انجیل متی فصل ۱۳ برای بدست آوردنش آماده بود همه دارایی خود را بفروشد. ابراهیم هرچند ثروتمند بود و می توانست کاخ و مسکن باشکوهی برای خود بنا کند ولی همچنان در خیمه ها ساکن بود زیرا چشم انتظار زمین و آسمان جدید بود. ابراهیم نیز همچون هابیل، شیث، انوش، … خنوخ و نوح به مسیح و کفاره او ایمان داشت و هسته مرکزی خداپرستی وی را تشکیل می دادند:

52یهودیان به او گفتند: «اکنون دیگر یقین دانستیم که دیوزده‌ای! ابراهیم و پیامبران مردند، و حال تو می‌گویی، ”اگر کسی کلام مرا نگاه دارد، طعم مرگ را تا به ابد نخواهد چشید!“ 53آیا تو از پدر ما ابراهیم هم بزرگتری؟ او مُرد، و پیامبران نیز مردند. خود را که می‌پنداری؟» 54عیسی گفت: «اگر من خود را جلال دهم، جلال من ارزشی ندارد. آن که مرا جلال می‌دهد، پدر من است، همان که شما می‌گویید، خدای ماست. 55هرچند شما او را نمی‌شناسید، امّا من او را می‌شناسم. اگر بگویم او را نمی‌شناسم، همچون شما دروغگو خواهم بود. امّا من او را می‌شناسم و کلام او را نگاه می‌دارم. 56پدر شما ابراهیم شادی می‌کرد که روز مرا ببیند؛ و آن را دید و شادمان شد.» 57یهودیان به او گفتند: «هنوز پنجاه سال نداری و ابراهیم را دیده‌ای؟» 58عیسی به ایشان گفت: «آمین، آمین، به شما می‌گویم، پیش از آنکه ابراهیم باشد، من هستم!» 59پس سنگ برداشتند تا سنگسارش کنند، امّا عیسی خود را پنهان کرد و از محوطۀ معبد بیرون رفت. انجیل یوحنا ۸: ۵۲-۵۹

مسیح در آیه ۵۸ به نام خدا در عهد عتیق (یَهُوَه) اشاره می کند که به معنای «من هستم» است یعنی موجودی که ازلی و ابدی است و قائم به ذات است ؛ به همین دلیل یهودیان خواستند که بخاطر چنین کفرگویی او را سنگسار کنند!
هر چند یهودیان از نظر فیزیکی از نسل ابراهیم بشمار می آیند ولی هر ایماندار واقعی از نظر روحانی از نسل ابراهیم است به همین دلیل خداوند می گوید نسل تو همچون ستارگان آسمان کثیر خواهد بود زیرا همه ایمانداران واقعی تمام دوران ها از نسل ابراهیم هستند؛ به یاد داشته باشید که مسیح به عنوان کسی که در خانواده یهودی متولد شده بود از نسل ابراهیم بشمار می آید و ایمانداران واقعی فرزندان روحانی مسیح و به طبع از نسل ابراهیم هستند.
از سویی دیگر در واقعه تجربه ابراهیم از سوی خدا برای قربانی اسحق (پسر وعده)، در آخرین لحظه ای که ابراهیم قصد قربانی فرزندش بر روی مذبحی که در کوه موریا آماده کرده بود را داشت فرشته خداوند او را از این کار باز داشت و بجای آن قوچی که شاخ هایش در میان بوته ای گرفتار شده بود جایگزین اسحق شد و آن قوچ نمادی از مسیح، پسر یگانه پدر آسمانی است که بجای پسر وعده (ایمانداران واقعی) قربانی شد تا پسران وعده از مرگ نجات یابند!

۱۲فرشته گفت: «دست بر پسر دراز مکن و کاری با او نداشته باش! اکنون می‌دانم که از خدا می‌ترسی، زیرا پسرت، آری یگانه پسرت را، از من دریغ نداشتی.» 13ابراهیم سر بلند کرد و پشت سرش قوچی را دید که با شاخهایش در بوته‌ای گرفتار شده بود. ابراهیم رفته، قوچ را گرفت و آن را به جای پسرش، چون قربانی تمام‌سوز تقدیم کرد. 14پس ابراهیم آن مکان را ’خداوند فراهم خواهد کرد‘ نامید. و تا امروز نیز گفته می‌شود: «بر کوهِ خداوند، فراهم خواهد شد.» پیدایش ۲۲: ۱۲- ۱۴

آری خداوند برای رهایی ما از مرگ، قربانی مسیح را برای همه ایمانداران واقعی «فراهم کرده است»!
دوست عزیز در همین لحظاتی که این سطور را می خوانید خدای واقعی شما را همچون ابراهیم فرا می خواند آیا حاضرید برای کسب با ارزش ترین مروارید حیات همه چیز را ترک کنید و به سوی وطن سماوی رهسپار شوید؟
نویسنده عبرانیان مجددا در آیات ۲۰ تا ۲۳ به قهرمانان دیگری اشاره می کند که بررسی هر کدام از آنها از حوصله این بحث خارج است ولی اجازه دهید مختصرا از آیه ۲۴ مطلب را دنبال کنیم:

24به ایمان بود که موسی هنگامی که بزرگ شد، نخواست پسر دختر فرعون خوانده شود. 25او آزار دیدن با قوم خدا را بر لذتِ زودگذرِ گناه ترجیح داد. 26و رسوایی به‌خاطر مسیح را باارزشتر از گنجهای مصر شمرد، زیرا از پیش به پاداش چشم دوخته بود. 27به ایمان بود که او بی‌آنکه از خشم پادشاه بهراسد مصر را ترک گفت، زیرا آن نادیدنی را همواره در برابر چشمان خود داشت. 28به ایمان بود که او پِسَخ و پاشیدن خون را به جا آورد تا هلاک‌کنندۀ نخست‌زادگان، بر نخست‌زادگان اسرائیل دست دراز نکند. عبرانیان ۱۱: ۲۴-۲۸

نویسنده عبرانیان در آیات فوق استدلالش را در این فصل به نقطه اوج می رساند. می توان به جرات گفت که نام موسی مرد خدا و پیامبر بزرگ قوم یهود با شریعت و اعمال شریعت و رسوم مذهبی گره خورده است. خدا از طریق موسی ده فرمان معروف که بر لوحه های سنگی نوشته شده بود را در کوه سینا به قوم اسرائیل داد. موسی مظهر و تجلی شریعت، اعمال شریعت، سنن و مراسم مذهبی یهود است. اما استدلال نویسنده عبرانیان این است که حتی موسی مرد خدا صرفا به واسطه ایمان به خدای واقعی و مسیح نجات یافت و وارث وعده زندگی ناپژمردنی و ابدی شد. فراموش نکنید که زندگی و سرگذشت قهرمانان ایمان ( هابیل، خنوخ، نوح، ابراهیم و …) که قبلا بررسی کردیم در کتاب پیدایش مکتوب هستند که نویسنده آن خود موسی است!
برای اینکه این موضوع را بهتر درک کنیم اجازه دهید حدود ۳۵۰۰ سال به گذشته بازگردیم و به نحوه پرستش قوم اسرائیل هنگامی که به مدت چهل سال در بیابان آواره بودند نگاهی بیندازیم. «خیمه ملاقات» ( ملاقات خدا با انسان) مکانی بود که مطابق فرمان و دستورالعمل خدا که در بالای کوه سینا به موسی الهام شده بود ساخته شده بود؛ کاهنان یهودی که از سِبطْ(طایفه) لاویان بودند (لاوی یکی از ۱۲ فرزند یعقوب پسر اسحق پسر ابراهیم بود) هر روز و برای چندین بار می بایست مراسمی مفصل در آنجا اجرا کنند. تصویر زیر را که «خیمه ملاقات» را مطابق توصیف تورات نشان می دهد ملاحظه کنید:



همانطور که ملاحظه می کنید مذبح مکعب شکل برنجین با دو میله چوبین برای حمل آن در مرکز این مکان در محوطه بیرونی قرار داشت و داخل خیمه به دو قسمت قدس و قدس الاقداس که با پرده ای از هم جدا شده بود تقسیم شده بود. در قدس، چراغدان، میز، مذبح بخور… و در قدس الاقداس صندوق عهد که در آن الواح سنگی ده فرمان و … قرار گرفته بود.



هر روز کاهنان موظف بودند مراسم بسیار مبسوط و مفصل در این مکان انجام دهند. قوم اسرائیل اطراف این خیمه ملاقات مستقر بودند و به ترتیبی که خدا تعیین کرده بود هر سبط موظف بودند در موقعیتی خاص قرار گیرند؛ هر زمان که کوچ می کردند با همین نظم خاص حرکت می کردند تا در نقطه ای دیگر اطراق کنند!



همانطور که در تصویر بالا ملاحظه می کنید دوازده سبط اسرائیل(هر سبط یا طایفه از یکی از ۱۲ پسر یعقوب بودند که تعداد آنها از ده ها هزار تجاوز می کرد.) می بایست در موقعیتی خاص و حول و حوش خیمه ملاقات قرار می گرفتند یعنی سه سبط در هر سمت و هر خانواده در چادرهای خود و در سبط خویش مستقر می شدند. سبط لاویان به همراه موسی و هارون و کاهنان در موقعیتی نزدیکتر به خیمه ملاقات و اطراف آن مستقر بودند(در شکل به رنگ زرد نشان داده شده است). بنابراین خیمه ملاقات در مرکز و همه قوم در اطراف آن بودند. شاید این سوال برای شما مطرح شود که اگر سبط لاویان در نزدیکی خیمه قرار می گرفتند پس ۱۱ سبط دیگر در اطراف خیمه شکل متقارنی ( سه سبط در هر سمت) را تشکیل نمی دادند؟ در جواب باید خاطر نشان کنم که هنگام اقامت یهودیان در سرزمین مصر دو فرزند برای یوسف که یکی از ۱۲ پسر یعقوب بود متولد شدند و یعقوب که محبت خاصی به یوسف داشت فرزندان یوسف، مَنَسی و اَفرایِم را به عنوان فرزندان خودش محسوب و این دو فرزند و نسل آن ها دو سبط اسرائیل را تشکیل دادند( یعنی از زمین وعده که بین اسباط تقسیم شد دو قسمت به یوسف رسید!). بنابراین همیشه بجای سبط یوسف دو سبط منسی و افرایم جایگزین آن شدند.
در محوطه بیرونی خیمه ملاقات، مذبح برنجینی قرار داشت که روزانه چندین بار قربانی بر آن به خدا تقدیم میشد. داخل خیمه به دو قسمت قدس و قدس الاقداس تقسیم شده بود؛ روزانه مراسم متعددی در قدس توسط کاهن انجام می شد ولی سالی یک بار کاهن اعظم به قدس الاقداس با خون قربانی وارد می شد و مراسمی خاص برای کفاره گناهان همه قوم اجرا می کرد. هر مراسمی می بایست دقیقا مطابق دستورالعمل خدا صورت می گرفت. بعد از ساخت و برپایی این خیمه توسط موسی و کاهنان، جلال خداوند به شکل ابر در روز و آتش در شب بر آن قرار گرفت:

34آنگاه ابر، خیمۀ ملاقات را پوشانید و جلال خداوند مسکن را پر ساخت. 35و موسی نتوانست به خیمۀ ملاقات درآید، زیرا ابر بر آن ساکن بود و جلال خداوند مسکن را پر ساخته بود. 36در همۀ سفرهای بنی‌اسرائیل، چون ابر از بالای مسکن برمی‌خاست، آنان عزیمت می‌کردند، 37و اگر برنمی‌خاست، آنان نیز عزیمت نمی‌کردند تا روزی که ابر برخیزد. 38بدین‌سان، در همۀ سفرهای خاندان اسرائیل، در برابر دیدگان همۀ آنان، هنگام روز ابرِ خداوند بر روی مسکن بود و هنگام شب، آتش در ابر. کتاب خروج ۴۰: ۳۴-۳۸

بنابراین کاهنان به نمایندگی از سوی تمامی قوم اسرائیل در قالب مراسمی مفصل که مرکز ثقل آن تقدیم قربانی بر مذبح بود خداوند را پرستش و برای قوم شفاعت می کردند. بدون قربانی ملاقات با خدا میسر نمی بود.
متاسفانه بدلیل تنگی وقت مقدور نیست که به جزئیات این مراسم و همه اسباب موجود در خیمه و معانی نمادین خیمه، پرده ها، رنگ ها و نقش ها … بپردازم. امیدوارم در فرصتی دیگر و در بخش مقالات «خیمه ملاقات» را با تمام جزئیات آن بررسی کنم. ولی با همین توضیح مختصر شما متوجه شدید که در بطن پرستش روزانه قوم یهود مذبح و قربانی قرار داشت که البته نمادی از صلیب مسیح و کفاره وی هستند. شریعت و ده فرمان باعث محکومیت و مرگ انسان است زیرا همه از بجا آوردن آن عاجز هستند در حالی که با کفاره مسیح طریق ملاقات با خدا مهیا و فیض خدا شامل حال انسان های گناهکار می شود. با آمدن حکم و شریعت پلیدی گناه به اوج خود رسید زیرا شریعت همچون آینه ای بزرگ نما همه گناهان را نمایان ساخت ولی فیض الهی در کفاره مسیح همین گناهان پلید را می پوشاند.
بعد ها با تثبیت قوم یهود در سرزمین یهودیه و استقرار دائمی آنان «خیمه ملاقات» جای خود را به معبد یا خانه خدا در اورشلیم داد ولی همچنان تقدیم قربانی بر مذبح برای پرستش خداوند ادامه یافت و جایگاه ویژه ای برای قوم اسرائیل داشت. مطابق معلمان مذهبی یهود، مذبح قلب معبد خدا را تشکیل می دهد که همه مراسم مهم نظیر پِسَخْ(عید فصح یا عید خروج اسرائیل از مصر) حول و حوش آن برگزار می شود. حدود سی و اندی سال بعد از مرگ و قیام مسیح از مردگان و صعودش به آسمان، رومیان در ۷۰ میلادی شهر اورشلیم را به دلیل شورش یهودیان محاصره کردند و معبد باشکوه خدا در اورشلیم را به آتش کشیدند و با خاک یکسان کردند و تا امروز این معبد مجددا بنا نشده است و به طبع گذراندن قربانی ها نیز متوقف شده است!
جالب اینجاست که تا امروز اکثر یهودیان درک روشن و دقیقی از مفهوم مذبح و قربانی ندارند و هرگز نمی پذیرند که عیسی مسیح و مرگ وی بر صلیب تحقق و معنی اصلی همه این قربانی ها در طول قرن های متمادی بوده است!
«خیمه ملاقات» در میان قوم یهود قرار داشت ولی منفعتی برای اکثر یهودیان در پی نداشت. آنان برای چهل سال در بیابان آواره بودند و هیچ رابطه واقعی با خدا نداشتند و با وجود همه قربانی ها به خاطر بی ایمانی شان، در گناهان خود مردند. صلیب مسیح نیز در وسط تاریخ و در مرکز دنیا برپا شده است و همه انسان ها با ایمان به آن می توانند وارث عدالت خدا و حیات ابدی شوند ولی میلیارد ها انسان به مسیح و کفاره وی ایمان ندارند!

10او در جهان بود، و جهان به واسطۀ او پدید آمد؛ امّا جهان او را نشناخت. 11او به مُلک خویش آمد، ولی قومِ خودش او را نپذیرفتند. 12امّا به همۀ کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، یعنی به هر کس که به نام او ایمان آورْد؛ انجیل یوحنا ۱: ۱۰-۱۲

یوحنا رسول در ادامه در مورد مسیح می گوید:

14و کلام، انسان شد و در میان ما مسکن گزید.ما بر جلال او نگریستیم، جلالی شایستۀ آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی. انجیل یوحنا ۱: ۱۴

در آیه فوق کلمه ای که به فارسی «مسکن گزید» ترجمه شده است به یونانی به معنی «خیمه زد» است. مسیح همان «خیمه ملاقات» خدا با انسان است!
موسی با ایمان به خدای واقعی و کفاره مسیح وارث حیات ابدی گشت. او با همین ایمان متحمل زحمات و سختی ها شد و با همین ایمان قوم اسرائیل را از مصر بیرون آورد و آنان را تا رسیدن به زمین وعده رهبری کرد. وی با همین ایمان مراسم «پسخ» را برگزار کرد. یهودیان در آخرین شب اقامتشان در مصر می بایست بره ای را قربانی می کردند و خون آن را بر چارچوب در ورودی خانه شان می پاشیدند؛ در همان شب دیرهنگام فرشته خداوند، فرزند ارشد هر خانواده مصری را کشت ولی از درهایی که با خون قربانی آغشته بود بدون صدمه زدن به فرزندان ارشد عبور کرد. (معنی لغوی پِسَخْ به عبری یعنی از کنار عبور کردن و گذشتن یا رد شدن است!)
مسیح دقیقا در روز جمعه عید پسخ یهودیان در ۳۳ میلادی در اورشلیم مصلوب شد!
موسی با ایمان خویش بر دنیای پیشرفته آن زمان یعنی مصر با همه جلال و جبروتش غلبه کرد.
4زیرا هر که از خدا مولود شده است، بر دنیا غلبه می‌یابد و این است غلبه‌ای که دنیا را مغلوب کرده است، یعنی ایمان ما. 5کیست آن که بر دنیا غلبه می‌یابد جز آن که ایمان دارد عیسی پسر خداست؟ اول یوحنا ۵: ۴ و۵

جالب است بدانید که موسی هرگز پای بر زمین وعده که خدا به اسرائیل داد نگذاشت بلکه قبل از مرگش از مکانی واقع بر «کوه نَبو» در سرزمین موآب آن را از دور نگریست! زمین وعده اصلی و ابدی که موسی وارث آن خواهد شد زمین جدید و آسمان جدید است.

39اینان همه به سبب ایمانشان به نیکویی یاد شدند. با این حال، هیچ‌یک آنچه را که بدیشان وعده داده شده بود، نیافتند. 40زیرا خدا از پیش چیزی بهتر برای ما در نظر داشت تا ایشان بدون ما به کمال نرسند. عبرانیان ۱۱: ۳۹و ۴۰

فیض عیسی مسیح خداوند با شما باد. آمین

عبرانیان فصل ۱۱

1ایمان، ضامن چیزهایی است که بدان امید داریم و برهان آنچه هنوز نمی‌بینیم. 2به سبب ایمان بود که دربارۀ پیشینیان به نیکویی شهادت داده شد.
3به ایمان درمی‌یابیم که کائنات به وسیلۀ کلام خدا شکل گرفت، بدان‌گونه که آنچه دیده می‌شود از چیزهای دیدنی پدید نیامد.
4به ایمان بود که هابیل قربانی‌ای نیکوتر از قربانی قائن به خدا تقدیم کرد، و به سبب همین ایمان دربارۀ او شهادت داده شد که پارساست، زیرا خدا دربارۀ هدایای او به نیکویی شهادت داد. به همین سبب، هرچند چشم از جهان فرو بسته، هنوز سخن می‌گوید.
5به ایمان بود که خَنوخ از این جهان منتقل شد تا طعم مرگ را نچشد و دیگر یافت نشد، چون خدا او را برگرفت. زیرا پیش از برگرفته شدن، دربارۀ او شهادت داده شد که خدا را خشنود ساخته است. 6و بدون ایمان ممکن نیست بتوان خدا را خشنود ساخت، زیرا هر که به او نزدیک می‌شود، باید ایمان داشته باشد که او هست و جویندگان خود را پاداش می‌دهد.
7به ایمان بود که نوح هنگامی که از جانب خدا دربارۀ اموری که تا آن زمان دیده نشده بود هشدار یافت، آن را با خداترسی به‌جدّ گرفت و برای نجات خانوادۀ خویش کشتی ساخت. او به ایمانِ خود دنیا را محکوم کرد و وارث آن پارسایی شد که بر ایمان استوار است.
8به ایمان بود که ابراهیم هنگامی که فرا خوانده شد، اطاعت کرد و حاضر شد به جایی رود که بعدها به میراث می‌یافت؛ و هرچند نمی‌دانست کجا می‌رود، روانه شد. 9به ایمان بود که در سرزمین موعود، همچون بیگانه‌ای در دیار غریب خانه به دوش گردید و همانند اسحاق و یعقوب که با او وارث همان وعده بودند، در خیمه‌ها ساکن شد. 10زیرا چشم‌انتظار شهری بود با بنیاد، که معمار و سازنده‌اش خداست.
11به ایمان بود که ابراهیم توانایی یافت نسلی داشته باشد، با اینکه سارا نازا و خود او نیز سالخورده بود؛ چرا که وعده‌دهنده را امین شمرد. 12این‌گونه، از یک تن، آن هم از کسی که تقریباً مرده بود، نسلی کثیر همچون ستارگان آسمان، و بی‌شمار مانند شنهای کنارۀ دریا، پدید آمد.
13اینان همه در ایمان درگذشتند، در حالی که وعده‌ها را هنوز نیافته بودند، بلکه فقط آنها را از دور دیده و خوشامد گفته بودند. ایشان تصدیق کردند که بر زمین، بیگانه و غریبند. 14آنان که چنین سخن می‌گویند، آشکارا نشان می‌دهند که در جستجوی وطنی هستند. 15اگر به سرزمینی می‌اندیشیدند که ترکش کرده بودند، فرصت بازگشت می‌داشتند. 16امّا مشتاق سرزمینی نیکوتر بودند، مشتاق وطنی آسمانی. از همین رو، خدا عار ندارد خدای ایشان خوانده شود، زیرا شهری برایشان مهیا کرده است.
17به ایمان بود که ابراهیم هنگامی که آزموده شد، اسحاق را به عنوان قربانی تقدیم کرد؛ و او که وعده‌ها را پذیرفته بود حاضر شد پسر یگانۀ خود را قربانی کند، 18همان را که درباره‌اش گفته شده بود: «نسل تو از اسحاق خوانده خواهد شد.» 19ابراهیم چنین اندیشید که خدا قادر است حتی مردگان را زنده کند، و می‌توان گفت که به نوعی اسحاق را از مرگ بازیافت.
20به ایمان بود که اسحاق، یعقوب و عیسو را در خصوص امور آینده برکت داد.
21به ایمان بود که یعقوب به هنگام مرگ، هر یک از پسران یوسف را برکت داد و در حالی که بر سر عصای خود تکیه زده بود، سَجده کرد.
22به ایمان بود که یوسف چون به پایان عمر خود نزدیک شد، از خروج بنی‌اسرائیل سخن گفت و دربارۀ استخوانهای خود دستورهایی داد.
23به ایمان بود که والدین موسی او را پس از تولّد به مدت سه ماه پنهان کردند، زیرا دیدند کودکی است بی‌نظیر؛ و از حکم پادشاه نهراسیدند.
24به ایمان بود که موسی هنگامی که بزرگ شد، نخواست پسر دختر فرعون خوانده شود. 25او آزار دیدن با قوم خدا را بر لذتِ زودگذرِ گناه ترجیح داد. 26و رسوایی به‌خاطر مسیح را باارزشتر از گنجهای مصر شمرد، زیرا از پیش به پاداش چشم دوخته بود. 27به ایمان بود که او بی‌آنکه از خشم پادشاه بهراسد مصر را ترک گفت، زیرا آن نادیدنی را همواره در برابر چشمان خود داشت. 28به ایمان بود که او پِسَخ و پاشیدن خون را به جا آورد تا هلاک‌کنندۀ نخست‌زادگان، بر نخست‌زادگان اسرائیل دست دراز نکند.
29به ایمان بود که قوم از میان دریای سرخ همچون زمینی خشک گذشتند؛ امّا چون مصریان کوشیدند همان کار را انجام دهند، غرق شدند.
30به ایمان بود که دیوارهای اَریحا پس از اینکه قوم هفت روز دور آن گشتند، فرو ریخت.
31به ایمان بود که راحابِ فاحشه همراه با نامطیعان کشته نشد، زیرا جاسوسان را به‌سلامت پذیرا گردید.
32دیگر چه گویم؟ زیرا فرصت نیست دربارۀ جِدعون و باراق و شَمشون و یَفتاح و داوود و سموئیل و پیامبران سخن گویم، 33که به ایمان، ممالک را فتح کردند، عدالت را برقرار نمودند، و وعده‌ها را به چنگ آوردند؛ دهان شیران را بستند، 34شعله‌های سوزان آتش را بی‌اثر کردند و از دَمِ شمشیر رهایی یافتند؛ ضعفشان به قوّت بدل شد، در جنگ توانمند شدند و لشکریان بیگانه را تار‌و‌مار کردند. 35زنان، مردگان خود را قیام کرده بازیافتند. امّا گروهی دیگر شکنجه شدند و رهایی را نپذیرفتند، تا به رستاخیزی نیکوتر دست یابند. 36بعضی استهزا شدند و تازیانه خوردند، و حتی به زنجیر کشیده شده، به زندان افکنده شدند. 37سنگسار گشتند، با ارّه دو پاره شدند و با شمشیر به قتل رسیدند. در جامه‌هایی محقّر از پوست گوسفند و بز در هر جا گذر کرده، تنگدست، ستمدیده و مورد آزار بودند. 38اینان که جهان لایقشان نبود، در بیابانها و کوهها، و غارها و شکافهای زمین، آواره بودند.
39اینان همه به سبب ایمانشان به نیکویی یاد شدند. با این حال، هیچ‌یک آنچه را که بدیشان وعده داده شده بود، نیافتند. 40زیرا خدا از پیش چیزی بهتر برای ما در نظر داشت تا ایشان بدون ما به کمال نرسند.

راهنمایی           پنجره را ببندید X

با کلیک روی شماره آیات، تفسیر آنها را انتهای متن مطالعه کنید و با کلیک مجدد روی شماره آیات در بخش تفسیر به مکان اول در متن کتاب مقدس برگردید. برخی از آیات به دلیل وضوح معنایی تفسیر نشده اند و با کلیک روی شماره آنها اتفاقی نمی افتد.
همچنین با کلیک روی کلمات آبی رنگ و نگاه داشتن ماوس روی آنها در متن کتاب مقدس اطلاعات بیشتری در مورد آن کلمه در پنجره ای دیگر ظاهر می شود که با حرکت ماوس از روی کلمه آبی رنگ، آن پنجره بسته می شود.